List

روز شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ نشست نقد و بررسی کتاب تأملات کلامیه از سوی گروه تاریخ دانشگاه الزهراء و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و انجمن علمی دانشجویی تاریخ در تالار حافظ دانشگاه الزهراء تشکیل شد. در این نشست ابتدا آقای دکتر ولوی کلیاتی در باره کتاب و فرایند تصحیح آن بیان کردند سپس حقیر به بیان دیدگاههای خود پرداختم که آقای دکتر ولوی هم به آن پاسخ دادند و پس از آن هم اقای دکتر محمدرضا بارانی ملاحظاتی را مطرح ساختند و آقای دکتر ولوی معطوف به آن هم نکاتی را بیان کردند. دبیری این جلسه با سرکار خانم هدیه تقوی بود.

با توجه به تفاوت بسیار زیاد دیدگاه این حقیر با آقای دکتر ولوی در باره رابطة دانش تاریخ و علم کلام و حسب درخواست دانشجویان حاضر در جلسه آمادگی خود را برای یک جلسه گفتگو  در این باره اعلام داشتم.


متن کامل صحبت‌ها:

از دست اندرکاران گروه تاریخ دانشگاه الزهراء سلام الله علیها و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و نیژ دانشجویان عزیر عضو انجمن علمی دانشجویی تاریخ این دانشگاه برای فراهم آوردن امکان و نیز امکانات این نشست صمیمانه تشکر میکنم.

آقای دکتر علیمحمد ولوی که حقی انکارناپذیر بر جامعه علمی و تاریخپژوهان کشور دارند، اکنون از طریق این کتاب هم تمایل خود برای کار روی نسخههای خطی و هم توانمندیهای کلامی خود به نمایش گذاشتهاند؛ خداوند توفیقشان دهاد.

پیشینه آشنایی بنده با منطقه مهم و عالمپرور خراسان جنوبی به بیش از دو دهه پیش برمیگردد که تصحیح کتاب چاپ سنگی الکبريت الاحمر في شرائط المنبر، نوشتة محمد باقر جازاری قايني بيرجندي را در چهار قسمت در شماره‌های ۲۹ و ۳۰ و ۳۱ و ۳۵ دوماهنامه مسجد در سالهای ۱۳۷۵ و ۱۳۷۶ منتشر کردم و از آن تاریخ به این سو همواره بر کنجکاوی و علاقهام به این منطقه افزوده شده است. شناخت و شناساندن میراث علمی نهفته در مناطق مختلف کشور یک وظیفه و فرصت علمی ارزشمند است که بحمد الله آقای دکتر ولوی با انتشار این کتاب گامی مهم در این مسیر برداشتهاند.

آن چه در ادامه بیان میشود ملاحظاتی است معطوف به چگونگی تصحیح کتاب و مقدمه مصحح (صفحه ۱ تا ۴۳ بعلاوه تصاویر و اسناد که از صفحه ۴۴ تا ۵۰ آمده است.) و تعلیقات ایشان (صفحه ۴۳۹ تا ۵۲۵ ) و طبعا در باره اصل کتاب که نویسندة آن که ۱۱۲ سال پیش رحلت کرده است و حضور ندارد تا دیدگاهها را بشنود و ابهامها را برطرف کند و پرسشها را پاسخ گوید سخنی به میان نیامده است.

ملاحظات مورد نظر در چهار دسته به شرح زیر ارائه میشود:

الف. پاره‌ای کم‌توجهی‌ها در تصحیح کتاب

پرسشها و ابهامهایی در متن کتاب هست که به نظر میرسد مصحح محترم بهتر بود به آنها توجه میکردند و در مقدمه و یا پاورقی و تعلیقات آنها را بیان میکردند که متأسفانه چنین نشده است، مانند:

  1. ابهام در چگونگی اثرگذاری شرایط جغرافیایی و اوضاع اقلیمی بر نامگذاری روستاهای منطقه ـ مؤلف که در صفحه ۴، پاراگراف چهارم همراه با نام بردن از چند روستا به این نکته اشاره کردهاند، مشخص نساختهاند که مثلا روستایی به نام “رخ” چگونه در نام خود از شرایط جغرافیایی متأثر است.
  2. ابهام در واژگان نامأنوس و کمتر مورد استفاده ـ در مقدمه کتاب واژگانی نامأموس مانند: امیار و بادار در صفحه ۱۱ و یا قبله نصب در صفحه ۲۴ و حرزی در صفحه ۲۵ به کار رفته است که انتظار میرفت به اختصار توضیح داده شوند. کلمه “صائقه” در صفحه ۲۱ نیز معنی روشنی ندارد و بعید نیست یک اشتباه املایی در متن کتاب باشد که باید یا معنی این کلمه و یا نادرست بودن آن از سوی مصحح محترم تذکر داده میشد.
  3. در صفحه ۲۲ کلمه “جله” در این عبارت “… سهم امام جله و علی آبائه افضل الصلوه و اکمل السلام …” درست نیست و ظاهرا تصحیف کلمه “علیه” است.
  4. عدم اشاره به جزییات شهادت ملامحمد رفیع استاد آیت‌الله هردنگی ـ بارها در مقدمه (مثلا در صفحه ۱۹) به شهادت ایشان اشاره شده است ولی هیچگاه هیچ توضیحی در جزییات آن ارائه نشده است، در اینگونه موارد حتی اگر اطلاعاتی در دست نباشد، باید همین نکته  نبود یا کمبود اطلاعات کافی در مقدمه بیان شود.

ب. ملاحظات ویرایشی:

  • مصحح محترم در مقدمه خود بر کتاب، گاه از تقویم هجری قمری بهره برده است  (مانند صفحه ۱۷ و ۴۲) و گاه به صورت همزمان، از تقویم هجری قمری و هجری شمسی (صفحه ۲۹)، ضمن ضرورت حفظ وحدت رویه و تبعیت از یک الگوی واحد، بهتر بود حالت دوم یعنی استفاده همزمان از تقویم قمری و شمسی مبنا قرار گیرد.
  • ص ۱۳، به نظر میرسد مطالب این صفحه تقدم و تأخر منطقی ندارد و پاراگراف میانی باید به پس از پاراکراف سوم منتقل شود.
  • در صفحه ۳۴ نام کتاب “درر الباهره” بر اساس قواعد زبان عربی، باید به صورت “الدرر الباهره” نوشته شود.
  • با وجود ادعای استخراج سند آیات و روایات در مقدمه کتاب، در همان صفحه نخست متن اصلی که صفحه ۵۱ این کتاب است، عبارت ” اذا بلغ الکلام الی الله فامسکوا” که بخشی از یک روایت است فاقد سند رها شده است.
  • در صفحة ۳۹ ، واژة “قدیمی” تعبیر درستی نیست، هر چند غلط رایج است، زیرا “قدیم” خود صفت است و یای نسبت صفت‌ساز نمی‌گیرد.
  • در صفحه ۴۷۹ ، تعبیر “قیامت به ذات” نادرست است و باید به صورت “قائمیت به ذات” تغییر یابد.

ج. ملاحظات محتوایی:

  • در صفحات مختلفی از تعبیر فتوحات عرب و حمله سپاهیان عرب و تهاجم اعراب (مانند صفحه ۶ و ۷) یاد شده است. این تعبیر به این شکل حکایتگر پیشفرض یکسان‌پنداری ورود اعراب مسلمان به ایران با حمله‌های غارتگرانه دیگر اقوام مهاجم است و این پیشفرض یکسره نقش متفاوت اعراب مسلمان را در عرضه‌داشت دین اسلام و مواجهه همدلانه ایرانیان با آنان که منجر به پذیرش آگاهانه اسلام شد نادیده می‌انگارد و با واقعیات تاریخی سازگار نیست. این پیشفرض در صفحه ده به صراحت بیان شده است: “تازیان بر خلاف دیگر اقوام مهاجم (چون ترکان؛ ازبکان، مغولان؛ افاغنه و ….) در این حوزه جغرافیایی متوطن شده …”، این نوع نگاه که در رویکرد باستان‌گرایی عصر پهلوی رواج بسیار داشت، اکنون هر چند در فضاهای مجازی به آن دامن زده می‌شود ولی در محیطهای علمی چندان قابل دفاع به نظر نمی‌رسد و لذا زیبنده بود که مصحح محترم ازتعابیری همچون “ورود اعراب مسلمان به ایران”، “فتوحات اعراب مسلمان” و مانند آن استفاده می‌کرد.
  • در صفحه ۸ ادعا شده است: “رواج تشیع در نیمه اول قرن دوم هجری در خراسان، به نحوی بود که به قول مسعودی نامگذاری اطفال با الهام از نام بزرگان شیعه انجام می‌شد.” عبارت مسعودی در مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۱۳ که با این استناد سازگاری ندارد، چنین است: “و أظهر اهل خراسان النّيَاحة على يحيى بن زيد سبعة أيام في سائر أعمالها في حال أمنهم على أنفسهم من سلطان بني أمية، و لم يولد في تلك السنة بخراسان مولود إلا و سمي بيحيي او بزيد”
  • در صفحه ۱۶ از اجازه تصرفات شرعیه منسوب به شیخ انصاری که برای پدر مؤلف کتاب صادر شده است، چنین برداشت شده است که این اجازه به معنی وجود رابطه بین شیخ و دریافت کننده اجازه است، و حال آن که الزاما چنین نیست، و اجازاتی از این دست که از سوی مراجع بزرگ برای علمای بلاد و حتی علمای شهرهای کوچک و گاه ائمه جماعات صادر می‌شده و می‌شود الزاما به معنای شناخت مستقیم آنها از دریافت‌کنندگان اجازه نبوده و نیست، بلکه این اقدام با یک مبنای مردم‌گرایانه و برای گره‌گشایی از زندگی مردم و آسان‌سازی دسترسی مردم به نمایندگان مراجع و بر اساس معرفی و توثیق افراد مورد اعتماد مراجع تقلید صورت می‌گرفته است و هم‌اکنون هم رواج دارد و چه بسیار مواردی را میتوان یافت که مرجع تقلید هیچ شناخت مستقیمی از دریافت‌کنندة اجازه ندارد.
  • بارها در مقدمه از نوآوری‌های کلامی نویسنده کتاب یاد شده است، اما بر خلاف انتظار و روش متعارف به مصادیق این نوآوری‌ها اشارهای نشده است و به روشنی معلوم نیست مصحح محترم چه مطالبی از کتاب را نوآورانه شمرده‌اند؟ در صفحه ۳۵ نگاه عرفانی به مباحث کلامی به عنوان یکی از جلوه‌های امتیاز کتاب اشاره شده است، اما این موارد هم بدون ذکر شواهد است. سزاوار بود فهرستی از نوآوری‌های کتاب در مقدمه آورده شود، در یکی دو مورد مانند بحث قضا و قدر و صفات خدا که مراجعه شد، چنین به نظر می‌رسد که از نوآوری در آنها خبری نیست.
  • تعلیقات کتاب نیازمند بازخوانی جدی و جداگانهای به ویژه از سوی یک صاحب‌نظر علم کلام است، و فرصت محدود کنونی مجالی برای پرداختن به آن نیست و تنها به این یک نمونه باید بسنده کرد که به هیچ روی با این موضع مصحح محترم در باره اسماء و صفات الهی نمیتوان همآوایی داشت: “بحث از اسماء و صفات الهی مبحثی است که صرفا برای تذکر و توجه “انسان” طراحی شده و به نظر نمیرسد که ارزشی ماهوی داشته باشد.” (صفحه ۴۷۶ ) این نگاه آن گونه که حقیر می‌فهمد شدیدتر از هر نوع سکولاریسمی میتواند خدا را از صحنه زندگی دور کند.
  • فهرست منابع کتاب (صفحه ۵۲۷ تا ۵۴۵) درهمکردی از منابع مورد استفاده برای نگارش مقدمه، تصحیح کتاب و منابع مورد استفاده مرحوم آیت‌الله هَردِنگی است. سزاوار بود این سه دسته منابع از یک دیگر تفکیک شود تا بتوان به صورت نسبی کتابهای در دسترس و مورد استفاده مؤلف را تشخیص داد.

د. دو اشکال اصلی:

افزون بر موارد پیشگفته دو نکته اصلی دیگر هم شایسته ذکر به نظر می‌رسد که شاید از اهمیت بیشتر هم برخوردار باشد: نخست نپرداختن به بینش تاریخی مؤلف و جایگاه تاریخ در کتاب و دیگری نپرداختن به مبانی کلامی تاریخ‌نگاری و واکاوی پیوند بین کلام و تاریخ.

  • نپرداختن به بینش تاریخی مؤلف و جایگاه تاریخ در کتاب ـ موضوع این کتاب کلامی است، اما از سوی یک پژوهشگر برجسته تاریخ تصحیح و جلسه بررسی آنها هم از سوی گروه تاریخ برگزار شده است. انتظار میرفت مصحح محترم بخشی از مقدمه خود را به موضوع میزان بهره‌گیری مؤلف از اطلاعات تاریخی و جایگاه تاریخ در اثبات مدعیات کلامی به ویژه در بحث امامت خاصه که در صفحه ۲۲۳ تا ۳۶۱ کتاب آمده، اختصاص دهد. هَردِنگی یک مورخ نیست و لذا از روش تاریخ‌نگاری او نباید سخن گفت ولی او برای پاره‌ای از مباحث خود به ویژه اثبات ولایت و امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از تاریخ بهره برده است، لذا میتوان نگاه او به تاریخ و سودمندی تاریخ و چگونگی بهره‌برداری از آن در مباحث کلامی را مورد بررسی قرار داد و جای این بجث به جد در مقدمه خالی است.
  • نپرداختن به مبانی کلامی تاریخ‌نگاری و واکاوی پیوند بین کلام و تاریخ ـ نکتة دیگری که جای خالی آن در مقدمه کاملا احساس میشود وانگیزه اصلی حقیر برای شرکت در این جلسه هم پرداختن به این موضوع است، اشاره نکردن به پیامدهای مباحث کلامی در تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری است. مباحثی بسیار مهم مانند علم خداوند، اراده خداوند، توحید افعالی، قضا و قدر، قضای حتمی و قضای جزمی بدا، نبوت، و امامت که در مقامهای اول تا ثالث کتاب آمده دارای پیامدهای بسیار مهم انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی و تاریخ‌شناختی است و بسیار ضروری بود که مصحح محترم پیامدهای این مفاهیم را برای چگونگی نگریستن به تاریخ و تحلیل تاریخی بنمایانند. در واقع پیوندهای کلام و تاریخ و یا مبانی کلامی تاریخ‌نگاری در قالب و خلال این بحث مقدماتی می‌توانست به خوبی تبیین شود. مصحح محترم خود اشاره‌ای به این موضوع دارند و در صفحه ۴۶۷ تصریح میکنند که “بحث توحید افعالی ارتباط مستقیمی با صفت اختیار و قدرت در انسان و خداوند دارد.” و سخن گفتن از نقش انسان در تاریخ بی هیچ تردیدی در پیوند با بحث اختیار و قدرت انسان است. بخشی از مسائل مربوط به تحول در علوم انسانی چیزی جز همین مسأله نیست که باید به لوازم مبانی کلامی در دانش‌های مختلف پایبند بود.