برای ارائه در جشنواره جنات (جشنواره تولید و انتشار آثار فرهنگی و هنری مبلغان مجازی و فعالان فرهنگی و رسانهای مرتبط با دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ـ پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۷ ـ سالن همایشهای الغدیر
مقدمه
گرچه تلقی اولیه این بود که قرار است در باره مفهوم بینش تمدنی برای طلاب عزیز هنرمند و یا فعال در فضای مجازی گفتگویی داشته باشیم و به هیچ روی آمادگی ورود به بحثی در باره عنوان اعلام شده را نداشتم، ولی اهمیت موضوع و پیوند بالمآل آن با نگاه تمدنی حقیر را بر آن داشت، بحثی را ذیل همین عنوان به امید نقد و داوری از سوی شما فرهیختگان تقدیم کنم.
بیان مسأله
عرصه اجتماع به معنای خاص که در برابر سیاست و اقتصاد قرار میگیرد مهمترین و دشوارترین عرصه تحقق اهداف و آرمانهای یک نظام اندیشهای و مکتب فکری و دین است. عرصه اجتماع از یک سو خاستگاه تحولات سیاسی و اقتصادی و نقطه آغاز آن است ولی از سوی دیگر هم آخرین نقطه پذیرش نظم جدید برآمده از تحولات به حساب میآید. به عنوان مثال هیچ انقلابی بدون مشارکت و همیاری و همکاری توده مردم به پیروزی نمیرسد و عرصه اجتماع نقطة آغاز بروز و ظهور یک انقلاب است ولی نظم جدید پدید آمده از سوی آن انقلاب هم ابتدا ساختار سیاسی و سپس نهادهایی مانند اقتصاد و علم را از خود متأثر میسازد تا سرانجام بتواند فرهنگ اجتماعی و عرصه اجتماعی را از خود متأثر سازد. اگر این قاعده، قاعدهای عام باشد، اکنون میتوان پرسید چه مشابهتهایی در عرصه مسائل اجتماعی و فرهنگی بین دو حرکت تاریخی جامعهساز مبتنی بر آموزههای وحیانی یعنی جامعه مدینه و جامعه ایران امروز میتوان یافت؟ از این مشابهتها چه آوردهای برای جامعه امروزمان میتوان برداشت کرد؟
نگاه آسیبشناختی به جامعه اسلامی در اواخر عهد نبوی
آیات نازل شده در سالهای پایانی حیات پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نشان دهندة وجود پارهای مشکلات جدی اخلاقی و ناهنجاریهای اجتماعی در جامعه نوپای مدینه است. احتمالا هیچ اختلافی در این که سوره مبارکه حجرات در زمرة سورههای مبارکه نازل شده در سال نهم یا دهم هجری یعنی سالهای پایانی حیات پیامبر است وجود ندارد. این سوره از جمله سورههایی است که بخش عمده آن به بیان مباحث اخلاقی اختصاص یافته است. آیات مربوط به شیوه سخن گفتن و صدا زدن پیامبر تا وظیفه اصلاح بین دو دسته از مؤمنان که با هم به جنگ برخاستهاند و یکدیگر را به سخریه نگرفتن و عیبجویی یکدیگر را نکردن و با لقبهای زشت از هم یاد نکردن و و دوری جستن از ظن و تجسس نکردن و غیبت نکردن و همسان شمرده شدن غیبت کردن با خوردن گوشت برادر مرده خود در همین سوره آمده است. جالب است که در این سوره مبارکه که ۱۸ آیه بیشتر ندارد، پنج بار ندای یا ایها الذین آمنوا (آیات ۱ و ۲ و ۶ و ۱۱ و ۱۲) و سه بار کلمه مؤمنون و مؤمنین (آیات ۹ و ۱۰ و ۱۵) و چهار بار کلمه ایمان (آیات ۷ و ۱۱ و ۱۴ و ۱۸) و سه بار مشتقات کلمه ایمان (آمنا و لمتؤمنوا و آمنوا در آیات ۱۴ و ۱۵ ) به کار رفته است. از این کثرت واژگان مربوط به ایمان و به ویژه از خطاب “یا أیها الذین آمنوا” چنین برداشت میکنیم که این آسیبهای اخلافی اجتماعی و فرهنگی در سالهای پایانی حیات پیامبر صلی الله علیه و آله در جامعه ایمانی و اسلامی آن روزگار وجود داشته است و مؤمنان هم به این آسیبها مبتلا بودهاند.
اگر خطابات جمع قرآن معطوف به هویت جمعی جامعه باشد که دلالت این آیات بر وضعیت اجتماعی آشکار است ولی حتی اگر آن را معطوف به هویت جمعی هم ندانیم، این آیات از باب عام استغرافی هم آیات اجتماعی به حساب میآید و میتواند وضعیت اجتماعی آن مقطع را نشان دهد. توجه به این سه نکته میتواند ابعاد بیشتری از ناهنجاریهای جامعه اسلامی در سالهای پایانی زندگی پیامبر را نشان دهد:
الف. اگر انصراف این آیات را به افراد نزدیک به پیامبر یعنی شهر مدینه بدانیم در آن صورت میتوان حدس زد که اگر وضعیت مدینه چنین بوده است به هر اندازه از پایتخت فاصله بگیریم این ناهنجاریها چه بسا بیشتر بوده است.
ب. اگر دایره این بررسی را به دیگر سورههای نازل شده در این سالهای پایانی تسری دهیم و به مفاد آن آیات توجه کنیم، با یافتههایی نو و بیشتر در این زمینه روبرو خواهیم شد.
ج. وقتی به وضعیت جهان اسلام پس از رحلت پیامبر بنگریم، مشاهده انبوه اختلافها و منازعات و کشتارها و خرابیها و ثروتاندوزیها و قدرتطلبیها و فسادها نشان دهنده این است که این نابسامانیها از قبل هم وجود داشته است و پیامبر توانسته بود آنها را مهار کند نه این که از بین ببرد؛ زیرا ممکن نیست که این همه ناهنجاریها یکباره پس از رحلت پیامبر پدید آمده باشد.
کتاب “محمد بر پایه کهنترین منابع“
کتاب “محمد بر پایه کهنترین منابع” نوشته مارتین لینگز که چاپ اول متن انگلیسی آن در سال ۱۹۸۳ م. و ویرایش دوم آن در سال ۱۹۹۵ م. در انگلستان چاپ شده است و ترجمه فارسی آن بر اساس نسخه چاپ سال ۲۰۰۶ م. در سال ۱۳۸۹ ش. از سوی انتشارات حکمت منتشر شد، یکی از بهترین کتابهای غربیها در باره پیامبر است. البته وقتی میگوییم یکی از بهترین کتابها، این داوری در مقایسه با کتابهایی است که غربیها پیش از آن منتشر کردهاند، و الا اینطور نیست که بتوان از نظر مستندات و یا محتوا به صورت کامل با این کتاب همنوایی داشت. در صفحات ۵۷۷ تا ۵۸۲ این کتاب فصلی با عنون “درجات” قرار دارد که با الهام از آیه ۱۴ سوره مبارکه حجرات با این جمله آغاز میشود: “انگیزههای معنوی در بسیاری از افرادی که در این زمان (: پس از غزوه تبوک) به اسلام میگرویدند به ندرت نمایان بود …”، این فصل به صورت مستقیم و صریح و یا ضمنی و تلویحی و غیرمستقیم به تفاوت درجات ایمان و فرهیختگی اطرافیان پیامبر و نابسامانیهای اخلاقی و دشواریهای ویژه جامعه نبوی پس از غزوه تبوک اشاره میکند. شاید هدف نویسنده محترم در این فصل برجسته کردن این موضوع نبوده باشد، ولی مطالب همین فصل الهامبخش بنده برای توجه یافتن به این ویژگی جامعه نبوی در سالهای پایانی حیات ایشان بود و امانتداری ایجاب میکند به آن اشاره کنم.
وضعیت اجتماعی و فرهنگی کنونی کشور ما
با توجه به این تجربه عهد نبوی، حال اگر به جامعه اسلامی امروز خودمان بنگریم، انکار نمیتوانیم کنیم که با وجود موفقیتهای کشورمان در زمینههای مختلف نمیتوانیم نمره خوبی به وضعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه بدهیم.
البته در صحنه مسائل اجتماعی و فرهنگی هم منصفانه نیست که موفقیتهای چشمگیر در زمینه همگانی شدن آموزش و پرورش رایگان، بالا رفتن سطح سواد، افزایش بهداشت عمومی به ویژه در شهرهای کوچک و روستاها، بازتعریف حضور اجتماعی مؤثر بانوان، امنیت اجتماعی و مانند آن را انکار کرد، ولی از سویی دیگر مشکلات اجتماعی و فرهنگی غیرقابل انکاری هم وجود دارد که نمیتوان از آن چشم پوشید.
در باره این مشکلات و آسیبها و آفات و کاستیهای موجود باید از نگاه آرمانگرایانه غیرواقعگرایانه دست کشید و متوجه بود که تحقق اهداف اجتماعی و تغییرات ریشهدار و پایدار فرهنگی به سادگی ممکن نیست و دیرتر و دورتر از دیگر اهداف و آرمانها به دست میآیند. جای تردید نیست که این سخن به معنای چشم پوشیدن از غفلتها و ندانمکاریها و سوءمدیریتها و منفعتطلبیهای دستاندرکاران اداره کشور در قوای سهگانه و دیگر نهادهای عمومی و نیمهعمومی و یا خدای ناکرده توجیه آنها نیست. باید زبان مطالبهگرایانه مردم را با رعایت همه مصالح و هنجارها تقویت و حتی آن را نمایندگی کرد و بر هوشیاری مردم در این زمینه افزود و مردم را در این صحنه تنها نگذاشت. سخن بنده در واقعبینی و درک درست بایستگیهای اصلاح شرایط فرهنگی و اجتماعی است.
چه باید کرد؟
اما نکته مهم و اصلی که در آستانه چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ما را در اینجا گرد هم آورده است این است که در وضعیت کنونی چه باید کرد؟ وظیفه ما طلبهها در این شرایط و برای بهبود وضع موجود چیست؟ اگر تحقق نیافتن همه اهداف یک جامعه نوپای دینی یک تجربه مشترک در عهد نبوی و انقلاب اسلامی ماست، آیا میتوان در باره وظیفه کنونی خودمان هم از آن عصر و عهد چیزی بیاموزیم؟ آیا این مشابهت و مماثلت در عرصه هستها را میتوان به بایدها هم کشاند؟ آیا از وصف همسان میتوان نقبی به هنجار همسان هم زد؟ آیا مشابهت در گزارههای خبری میتواند ما را به سوی یک سلسله گزارههای انشائی مشابه هم سوق دهد؟
پاسخ اولیه بنده به این پرسشها مثبت است. اگر بار دیگر به سوره مبارکه حجرات برگردیم میتوانیم از همین سوره برداشتی در باره این که وظیفه ما نسبت به ناهنجاریها چیست داشته باشیم. در این سوره خداوند متعال با خطاب قرار دادن مؤمنان و تکلیف کردن آنها به لاتقدموا بین یدی الله و رسوله و اتقوا الله و لاترفعوا اصواتکم و لاتجهروا له بالقول و غض اصوات عند الرسول و عدم ندای من وراء الحجرات و صبر کردن حتی تخرج الیهم و تبین نسبت به نبأیی که فاسق آن را میآورد و کوشش برای اصلاح ذات بین مؤمنانی که به جان هم افتادهاند، و اصلاح بین برادران و لایسخر قوم من قوم و لاتلمزوا انفسکم و لاتنابزوا بالالقاب و اجتناب از کثیرا من الظن و لاتجسسوا و لایغتب و عدم ارتیاب پس از ایمان و جهاد با مال و جان و پرهیز از منت نهادن بر پیامبر به خاطر اسلام آوردن کوشیده است برطرف کردن این ناهنجاریها را از خود مؤمنان بخواهد. معنی این سخن این است که آحاد جامعه اسلامی چه به حیث خطاب فردی و چه به صورت جمعی برای برطرف کردن این مشکلات وظیفه دارند، این طور نیست که برطرف شدن مشکلات فرهنگی و اجتماعی را تنها بر عهده حکومت نهاد و خود تنها نقش منتقد و مطالبهگر را ایفا کرد. در آن زمان حکومت پیامبر بر قرار بود و پیامبر بر مسند قدرت تکیه زده بود، ولی خطاب قرآن به جای حکومت متوجه مردم است. دوباره و برای جلوگیری از هر برداشت ناصواب تأکید میکنم که این سخن به معنای نادیده گرفتن نقش دستاندرکاران جامعه در پیدایش و کاهش مشکلات کنونی جامعه ما نیست، بلکه مراد پررنگ کردن سهم و نقش توده مردم و طلاب مبلغ به عنوان نمایندگان مردم و نقشدهندگان به ذهنیت بخش قابل توجهی از مردم در این زمینه است.
اهمیت کنشهای فردی در شرایط نامساعد اجتماعی
مردم در حکومت اسلامی در هر پایگاه و جایگاه اجتماعی که باشند حتی اگر ارکان حکومت کار و وظیفه خود را به خوبی و به درستی انجام دهند سهم اصلی را در تحقق اهداف و آرمانهای آن جامعه دارند، یعنی اگر همراهی مردم با حکومتها نباشد، حکومت هر قدر هم که مقتدر باشد به اهداف خود نخواهد رسید. طبعا اگر ساختارها و ارکان و نهادها به هر دلیل موجه یا غیرموجه از انجام وظیفه خود سر باز بزنند و یا از انجام آن ناتوان باشند، این سهم و نقش اهمیتی بسیار بیشتر مییابد.
به نظر میرسد کلید فهم سیره اجتماعی اهل بیت علیهم السلام هم همین است. ائمه علیهم السلام حتی در شرایط دولت جور و با وجود همه تنگناهایی که با آن روبرو بودند از ایفای نقش اجتماعی خود در حد میسور دست برنداشتند، آنها برای انجام رسالت خود منتظر فراهم آمدن شرایط مناسب سیاسی نبودند و نمونههایی بسیار چشمگیر و ماندگار از چگونگی انجام رسالت دینی در شرایطی که اوضاع بر وفق مراد نیست از خود به یادگار گذاشتند. ما که در حکومت ولایی به سر میبریم به طریق اولی وظیفه اهتمام به انجام وظیفه فردی را به نیت بهبود بخشیدن به وضعیت جامعه بر دوش داریم. این مسأله البته نیازمند توضیحات خیلی بیشتری در باره مستندات و دلالتهای آن است که به موضوع بحث ما مربوط نمیشود و در فرصتی دیگر باید به آن پرداخت.
به هر حال برداشت بنده این است که شرایطی که در آن به سر میبریم چنین اقتضاء دارد که هر یک از ما ضمن نگاه مثبت و همدلانه به ساختارهای موجود و مسؤول اوضاع اجتماعی و فرهنگی، فعالیتهای خود را ضمن رعایت ضوابط قانونی و رسمی کشور به آنها گره نزنیم. شرایط فرهنگی و اجتماعی به گونهای است که هر کس که کاری میتواند انجام دهد باید انجام دهد
بایستگیهای کنشهای فردی یک مبلغ در شرایط کنونی
درست عمل کردن در این شرایط بایستگیهایی دارد که به نظر ما یکی از مهمترین آنها نگاه کلان تمدنی داشتن است. به ویژه مبلغان عزیزی که در فضاهای مجازی و رسانهای فعالیت دارند و ظاهرا آثار خود را در جشنواره تولید و انتشار آثار فرهنگی و هنری مبلغان مجازی و فعالان فرهنگی و رسانهای مرتبط با دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم به نمایش گذاشتهاند باید کاملا به این نکته توجه داشته باشند.
بنده پیش از این در سخنرانی ۱۴ شهریور ۱۳۹۷ در جمع مبلغان اعزامی محرم در همین تالار در بحثی با عنوان “ما مبلغان و مسأله تمدن اسلامی” اشاراتی به تعریف تمدن و تعریف حرکت در مسیر تمدن و مفهوم بینش تمدنی و چند ویژگی مهم تمدناندیشی (شامل کلاننگری و امتگرایی و پذیرش واقعیت تکثرها و امیدگرایی و امیدبخشی) داشتم. در همان صحبت در باره ضرورت تشویق و دعوت به تمدناندیشی به عنوان راهی برای فهم بهتر مسائل و مشکلات و عبور کم هزینهتر و آسانتر از آنها و سرانجام راهکارهای ترویج تمدناندیشی داشتهام و در اینجا نیازی به تکرار آنها که در دسترس است، نمیبینیم.
راهکارهایی برای تقویت تمدناندیشی
راهکارهای پیشنهاد شده در سخنرانی مزبور چنین بود:
الف. بالا بردن آگاهی تاریخی در باره فرایند گسترش اسلام و تحقق تمدن پیشین اسلامی
ب. اخلاقگرایی
ج. توجه به امتداد اجتماعی عبادات و آموزههای دینی
د. استخراج نمونههای کلاننگری در روایات و آشنا کردن مردم با آن
هـ. افزایش اطلاعات جهانی و تحلیل مسائل سیاسی روز در پرتو آن
و. عدم برخورد گزینشی با سخنان امام و رهبری و انس با روح دیدگاههای آنها
و. تشویق همگان به ترجیح منافع امت اسلامی و منافع ملی بر منافع فردی و جناحی و پایبندی خود به آن
ز. فراجناحی برخورد کردن با افراد و جریانها
متن آن سخنرانی در این نشانیها در دسترس است و لذا نیازی به شرح بیشتر در باره این راهکارها نیست:
https://www.balagh.ir/sites/default/files/media/file/m_mblgn_w_mslh_tmdn_nwyn_.pdf
و نیز:
اجازه میخواهم به محورهای هفتگانه مطرح شده در سخنرانی قبلی، محور جدیدی را هم با این عنوان بیافزایم:
بازخوانی مفاهیم اجتماعی متناسب با یک درک اجتماعی و تمدنی ـ نباید راهکارهای برآمده از آموزههای اسلامی به ویژه قرآن را کماهمیت شمرد، استخراج این راهکارها نیازمند بازخوانی مفاهیمی است که در آیات ذیربط وجود دارد. بازخوانی این مفاهیم قطعا میتواند افقهای تازهای در برابر چشمان باز کند. به عنوان مثال در همین سوره مبارکه حجرات و در فضای سخن گفتن از ناهنجاریهای اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی رایج نزد مؤمنان از مفاهیمی مانند حبط اعمال، آزمودن قلب انسانها از سوی خداوند برای تقوی، خیر بودن برخی امور برای انسانها، پشیمانی اجتماعی، رشد، فضل الهی و نعمت او، قسط و عدل، اخوت دینی، توبه، پرهیز از ظن، غیبت نکردن، فرق اسلام و ایمان، ارتیاب در ایمان، جهاد با مال و جان، سبیل الله، منت نهادن بر پیامبر به خاطر اسلام سخن به میان آمده است. مراد از این مفاهیم و اصطلاحات چیست؟ نقش آنها در برطرف شدن ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی چیست؟ توجه به آنها چه تأثیری بر رفتار مؤمنان میتواند داشته باشد؟ اگر ما مبلغان دینی در خطابهها و موعظههای خود به سراغ این مفاهیم برویم و آنها را برای مردم تبیین کنیم چه تأثیری در کاهش آسیبهای اجتماعی خواهد داشت؟ اینها پرسشهای جدیدی است که باید برای رسیدن به پاسخ آنها کوشید.
در همین زمینه و به همین پرسشها میتوان این پرسش را هم افزود که پیام مهم آیه ۱۳ همین سوره که در میان همه “یا ایها الذین آمنوا” ها با “یا ایها الناس” شروع میشود، چیست؟: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.
خوانش اجتماعی و تمدنی این مفاهیم در کنار مفاهیم کمتر مورد توجه دیگر مانند شکر و توکل رقمزننده یک فضای جدید مطالعاتی و تجربی تبلیغی است که باید منتظر ماند و نتایج و پیامدهای آن را دید و سنجید و سپس به تنقیح و تدوین آن پرداخت.
سخن آخر
خلاصه آن چه گذشت این است که هر چند ما در کنار تحقق بخشی از اهداف انقلاب اسلامیمان در عرصه فرهنگ و اجتماع ناکارآمدیهایی داشتهایم، مشابه این مشکلات حتی در جامعه اسلامی عهد نبوی هم به چشم میخورد و به همان ترتیب که در آن دوره خداوند حل این مشکلات را نه فقط از حکومت اسلامی تحت مدیریت پیامبر بلکه از عامه مؤمنان انتظار داشت، ما نیز اکنون وظیفه بازگشت به تکیه کردن بر توانائیهای فردی و تقویت کنش فردی را با حفظ هنجارهای اجتماعی داریم و یکی از مهمترین بایستگیهای این امر تقویت کلاننگری و تمدناندیشی است. مناسب میدانم جمله پایانی سخنرانی قبلی را در اینجا هم تکرار کنم که:
مراد از دعوت مبلغان عزیز به تمدناندیشی الزاما این نیست که حتما در فعالیتهای خود، کلماتی مانند تمدن و تمدن نوین اسلامی را به کار ببرند، بلکه مراد این است که ضمن این که خود آگاهیهایی روشمند و متقن و مستند در باره آن به دست میآورند مباحث تبلیغی را هم متناسب با ویژگیهای تمدناندیشی به ویژه کلاننگری تنظیم و ارائه کنند و مخاطبانشان را هم به این ویژگیها دعوت کنند.
مهم این است که به قول رهبر معظم انقلاب:
«همه احساس کنند که مسئولیت ایجاد تمدن اسلامی نوین بر دوش آنهاست» (سخنرانی ۲۳/۷/۹۱)