ارائه شده در مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی ـ چهارشنبه ۹۷/۱۱/۱۰
محسن الویری ـ دانشگاه باقر العلوم علیه السلام
از برگزار کنندگان این نشست علمی در مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی و نیز انجمن علمی تاریخپژوهان حوزه علمیه قم و دبیرخانه شورای برنامهریزی مدارس علوم دینی اهل سنت که نامشان در پوستر نشست درج شده و نیز از برادر عزیزمان جناب آقای دکتر نادر کریمیان سردشتی برای حضور در قم و در این جلسه صمیمانه تشکر میکنم.
توضیح در باره مفاهیم
به عنوان مقدمه اجازه میخواهم بدون آن که به تعریف واژگان کلیدی به کار رفته در عنوان این نشست یعنی مذاهب اسلامی و تمدن نوین اسلامی بپردازم به دو نکته مقدماتی در باره آنها اشاره کنم:
مذاهب اسلامی ـ اگر مراد از مذاهب همان مذهب فقهی باشد، شاید بتوان گفت که اصولا ما مسألهای جدی در این زمینه نداریم که بخواهیم وقت خود را صرف بررسی آن کنیم. اگر از رویدادهای قرنهای گذشته چشم بپوشیم، به استناد تجربه دهههای اخیر، شافعی بودن یا حنفی بودن یا جعفری بودن هیچگاه مشکلآفرین نبوده است، یعنی اینها به خودی خود نه فرصت هستند و نه تهدید. آن چه تنشزا و مسألهآفرین است گرایشهای کلامی از یک سو و برداشتهای مختلف از رویدادهای تاریخی از سوی دیگر است. اگر قرار باشد محل بحث را دقیقتر مشخص کنیم، حتی میتوان گفت مسأله کنونی جهان اسلام تنوع و تعدد گرایشهای مختلف فکری و نحلههای اعتقادی و اجتماعی هم نیست، اکنون آن چه نگرانکننده است، منازعه بین جریانهای مختلف اندیشهای با رویکرد اصلاحی و جامعهسازی است، بین گروههایی است که قصد دارند دنیای جدید را بر اساس گونهای خاص از اسلام بنا کنند. بین کسانی است که هر یک درکی ویژه از انواع نظامهای اجتماعی برآمده از اسلام دارند و در پی تحقق آن هستند.
بنا بر این مراد بنده در این جا از مذاهب اسلامی همه گرایشها و نحلههای فکری و سیاسی و فرهنگی است که در صحنه جهان اسلام امروز حضور فعال دارند.
تمدن نوین اسلامی ـ نکته دوم در باره تمدن نوین اسلامی است، مراد از تمدن نوین اسلامی افق جدید پیش روی مسلمانان در جهان اسلام در یکی دو قرن آینده است، افقی امیدوار کننده که در آن حاکمیت یک نظم نوین بین مسلمانان و به ثمر نشستن یک تمدن در برابر تمدن فائق کنونی را میتوان دید.
این که تعریف این تمدن و قرائن و ادله شکلگیری آن چیست، موضوعی دیگر است و در جایی دیگر باید آن را دنبال کرد و توصیه میکنم که عزیزان حتما مطالعهای در خور در باره آن داشته باشند، موضوع تمدن نوین اسلامی امروز دیگر تنها مسأله من و شما نیست، فراتر از آن مسأله کشور عزیزمان ایران است، بلکه میتوان گفت مسأله ایران نیست، مسأله جهان اسلام و امت اسلامی است، و بلکه مسأله جهان اسلام نیست، یک مسأله جهانی است و در سطح کلان روابط بینالملل نظریهپردازانی مانند هانتینتگتون به آن پرداختهاند. اینگونه موضوعات به اصطلاح در شمار موضوعاتی هستند که اگر ما هم بخواهیم با آنها کاری نداشته باشیم و آنها را رها کنیم، آنها ما را رها نمیکنند و با ما و همه فعالیتهای ما کار دارند.
پرسش اصلی و محور اصلی بحث
با توجه به این دو نکته مقدماتی، محور اصلی سخن در دقایقی که در خدمتتان هستم این است که این تنوع گرایشهای مذهبی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی که در سطح جهان اسلام به چشم میخورد چگونه با شکلگیری این تمدن سازگار است؟ آیا این اجزای پراکنده مانند اعضای مختلف بدن در کنار هم قرار خواهند گرفت و یک پیکره واحد را تشکیل خواهند داد؟ یعنی یک فرصت برای ما هستند؟ یا مانند موجودات زنده و پرتحرکی هستند که آنها را در یک محیط بسته زندانی کرده باشند هر یک میکوشد دیگری از صحنه بهدر کند تا خود امکانات و شرایط بهتری داشته باشد؟ یعنی یک تهدید به شمار میروند؟
تکثر اجزای امت؛ بک امر طبیعی و بدیهی
شاید نیازی به ذکر نباشد که چندگانگی گرایشهای مسلمانان همانند هر دین دیگری امری طبیعی و انکارناپذیر است. سخن گفتن از برچیدن این چندگانگی سخنی خیالپردازانه است. هر گاه از یک جمع سخن میگوییم همزمان تنوع و تکثر را باید پذیرفته باشیم، “و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا ” ( آل عمران، ۱۰۲ ) یعنی جزء الف و جزء ب و جزء ج با یکدیگر به ریسمان الهی چنگ بزنند، ید الله مع الجماعه یعنی افراد یا گروههای مختلف که زیر عنوان این جماعت قرار گرفتهاند بدانند که دست خدا با آنهاست، اینها همه یعنی پذیرش تکثر و تنوع و تعدد. و به همین ترتیب “و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم” ( انفال، ۴۶ ) یعنی افراد گوناگونی که اکنون با هم نزاع دارند، از این پس دست از نزاع بکشند، نه این که چند گانگی خود را از بین ببرند. به عبارت دیگر سخن در مناسبات و نوع روابط بین چند گانههاست نه اصل آن. اصل تعدد و تکثر اینگونه امور از جمله تمدنها از نظر هستیشناختی طبیعی و از نظر معرفتی بدیهی است.
تمام خطابات و اوامر و نواهی و مفاهیم که ناظر به مناسبات بین افراد و هویت جمعی است همزمان تعدد و تکثر را به رسمیت شناخته است. مفهوم جمع چیزی جز همین مفردهای مستقل از هم نیست، البته مفردهایی که یک وجه جامع هم دارند و یک پیوندی استوارتر از حیث فردی آنها بین آنها وجود دارد.
هویتهای عرضی و طولی
در توضیح بیشتر این مطلب باید گفت که انسانها هویتهای گوناگونی دارند. میتوان این هویتها را به دو دسته تقسیم کرد:
- هویتهای عرضیـ مانند اهل فلان شهر بودن وعلاقمند فلان ورزش بودن و مشتاق یک هنر خاص بودن و فلان گرایش سیاسی را داشتن. این هویتها در عرض هم قرار دارند و یک فرد همزمان همة آنها را دارد و در هر یک از آنها با گروهی از انسانها حس مشترک و حس به هم پیوستگی دارد
- هویتهای طولی ـ نوع دیگری از هویتها را میتوان در نظر گرفت که طولی هستند. مثل هویت فردی و سپس عضو یک خانواده بودن و به دنبال آن عضو یک مجتمع مسکونی بودن و در مرحله بالاتر عضو یک محله بودن و به همین ترتیب عضو یک شهر بودن و عضو یک استان بودن و عضو یک کشور بودن. میتوان این سلسله مراتب را به قارهها و سرانجام به بشریت و کل کره زمین گسترش داد. اینها هویتهای طولی است یعنی در طول هم قرار دارند و تعلق فرد به هر یک از این هویتهای طولی هیچ منافاتی با تعلق به دیگری ندارد و اصولا همانطور که ذکر شد تا این تکثر و تعدد و تنوع هویتها وجود نداشته باشد هیچ همگرایی معنی پیدا نمیکند.
واژه امت در فرهنگ اسلامی
در قرآن واژگان مختلفي که مفهومي مترادف يا مترابط با همگرايي داشته باشد وجود دارد، مانند: جماعت، عصبه، اخوت، مرابطه، الفت، اعتصام به حبل الله، عدم اختلاف، عدم تفرقه، عدم تنازع.
واژة امت در برخی کاربردهای خود، دائرة وسیعتری از انسانها یا وسیعترین دایرة مسلمانان را با همه تنوع و تکثر نژادی، اقلیمی، زبانی، فکری، فقهی، کلامی را در برمی گیرد، یعنی مفهوم امت در درون خود تنوع و تکثر گرایشهای مختلف را به رسمیت شناخته است.
پیامبر در پیماننامه معروف خود در بدو ورود به مدینه، این جامعة نوپا را امت واحده خواند:
” بسم الله الرحمن الرحيم، هذا كتاب من محمد النبيّ صلى الله عليه و سلم، بين المؤمنين و المسلمين من قريش و يثرب، و من تبعهم، فلحق بهم، و جاهد معهم، إنهم أمة واحدة من دون الناس … ” ( ابن هشام، السيرة النبوية، ج۱،ص: ۵۰۲ )
تنوع و تعدد اجزای این امت را به راحتی در این عبارت میتوان دید.
از آموزههای دینی میتوان برداشت کرد که برای عضویت در امت اسلامی، مسلمان بودن کافی است. در روایتی از امام صادق علیه السلام ایشان در مقام بیان فرق میان اسلام و ایمان، فرمودهاند که:
الْإِسْلَامُ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِي عَلَيْهِ النَّاسُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ وَ حِجُّ الْبَيْتِ وَ صِيَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَهَذَا الْإِسْلَامُ ( الكافي ج : ۲ صص ۲۴ ـ ۲۵ )
واضح است که مسلمان بودن به این معنی دربردارنده انبوهی از تنوعها و تعددها و تکثرهاست و اینطور نیست که این ویژگیهای اسلام را در داشته باشند دیگر هیچ اختلافی در هیچ زمینهای با هم نداشته باشند.
اصل یازدهم قانون اساسی ما هم این تنوع را ذیل مفهوم به رسمیت شناخته است:
” به حکم آیه کریمه ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون” همه مسلمانان یک امتند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف واتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر بعمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی وفرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد. “
تنوع اجزای امت حتی شامل تنوع و تکثر دولتها هم میشود، در مقیاس جهان اسلام، وحدت امت به مفهوم وحدت دولت حاکم بر جامعه اسلامی نیست و با وجود دولتها و حکومتها و کشورهای مختلف می توان از امت واحد اسلامی سخن گفت.
سخن آخر
با توجه به آن چه گذشت به ویژه با توجه به تفاوت هویتهای عرضی و طولی، شیعه بودن و سنی بودن به صورت همزمان قابل جمع نیست زیرا دو هویت مستقل از هم هستند ولی شیعه بودن و عضو امت اسلامی بودن و سنی بودن و عضو امت اسلامی بودن هیچ تعارضی با هم ندارند. چون در مقیاس مذهبی که نگاه کنیم ما پیرو دو مذهب متفاوت هستیم و لذا دو هویت متفاوت داریم ولی این هویتهای دو گانه ما در مسیر و در طول یک هویت گستردهتر دیگر به نام هویت دینی قرار دارد که اتفاقاً در آنجا هر دو با هم یکسان هستیم، یعنی منافع مشترک، باورهای مشترک، ارزشهای مشترک و سرانجام دشمن مشترک داریم.
با توجه به وظیفه شرعی و دینی که برای حفظ و تقویت امت اسلامی داریم، باید از هر رفتاری که به این هویت لطمه بزند باید پرهیز کنیم. به عبارت دیگر به قول فقهای ما تعلق ما به هویت اسلامیمان بر هویت شیعی و سنی ما حاکم است و بر آن حکومت دارد و وسعت و ضیق آن را مشخص میسازد.
بر همین اساس، در پاسخ به پرسش اصلی بحث باید بگوییم که فرصت و یا تهدید بودن این چندگانگی مذاهب و نحلهها و گروهها بسته به نوع مواجهه ما با این پدیده است، ما اگر از منظر مصالح و منافع امت اسلامی به این چندگانگیها بنگریم، اینها را یک فرصت میبینیم که مانند اجزای مختلف پیکر انسان میتوانیم آنها در کنار هم بنهیم و با همافزایی در مسیر اهداف مشترکمان قدم برداریم. با توجه به گریزناپذیری تعدد و تکثر نحلهها و مذاهب، ما بر حسب وظیفه دینی و عقلی خود باید این تعدد را به مثابة یک فرصت نگاه کنیم، و این البته لوازمی دارد که باید به آن پایبند بود.
تنوع و تکثر افکار و گرایشها را یک فرصت و یک سرمایه برای همبستگی شمردن نیازمند یک درک تمدنی است. امام موسی صدر در متنی که به مناسبت تقارن میلاد مسیح با روز عاشورا برای مردم لبنان صادر کرده میگوید که ما الگوی عینیت یافته جهان و صحنهای نمونه از فضای تمدنی آن هستیم که همه در آن حضور دارند. ایشان در این بیانه جامعه لبنان را آینه کوچکی از آینده تمدنی جهان دانستهاند.
مناسب میدانم سخن را با بخشی از سخنان امام خمینی رحمه الله علیه که در حقیقت همه عرایض بنده شرح همان است، به پایان ببرم:
“مسئله اختلاف بين پيروان دو طايفه و دو مذهب، ريشهاش از صدر اسلام است. در آن وقت خلفاى اموى، و خصوصاً عباسى، درصدد بودند كه اختلاف ايجاد كنند. مجالس درست مىكردند و [به اختلاف] دامن مىزنند. اين اختلاف كم كم اسباب اين شد كه در بين عوامِ از اهل سنت و عوامِ از اهل شيعه اين تنافس پيدا شد؛ و گر نه نه عوام اهل سنت به سنت رسول اللَّه عمل كرده و مىكنند و نه عوام اهل شيعه پيروى از ائمه اطهار كردهاند. ائمه اطهار ما كوشش كردند تا اينها را داخل در آن جمعيت كنند، با آنها نماز بخوانند، به تشييع جنازههاى آنها بروند … ما با هم يكى هستيم و ما جدا نيستيم. اختلاف، اختلاف دو تا مذهب است؛ اين اختلاف نبايد اسباب اين معنا بشود كه ما در اساس اسلام [اختلاف كنيم]. اسلام بالاتر از اين معانى است كه ما به واسطه اختلاف مسلكى از اسلام مثلًا چه بكنيم. ما كه مىبينيم الآن اسلام در معرض خطر است، بر همه ما لازم است كه دست به هم بدهيم و از آن اشتباهاتى كه در سابق بوده دست برداريم، دستهايى را كه مثل سابق [مىخواهند] ما را از هم جدا كنند قطع كنيم.” (صحیفة نور، ج ۶، صص ۹۴ ـ ۹۵)