امام صدر دغدغه و درک تمدن داشت، اما تمدن پژوه نبود
در شروع مبحث باید به تفاوت و تفارق دانش تمدنی و بینش تمدنی اشاره کرد. چه بسا کسانی آگاهیهای تمدنی بسیاری هم داشته باشند، اما ممکن است دغدغه، بینش و درک تمدنی در جامعهای را که در آن زیست میکنند، نداشته باشند. من با تفکیک بین این دو مفهوم، تکیهام روی بینش تمدنی امام موسی صدر است. وی هرچند درک و دغدغه تمدنی داشت اما یک تمدن پژوه نبود.
درک تمدنی داشتن وسعت نگاه خاصی به امام موسی صدر داده بود و بیتردید بر مبنای آن درک، میتوان امام صدر را به عنوان یکی از متفکران شیعی معاصر قلمداد کرد. امام صدر هم این مباحث را به طور مستقیم در پارهای از سخنرانیها و مکتوبات خود مطرح کردند و هم به صورت غیرمستقیم. مواجهه تمدنی امام موسی صدر با پدیدهها نیز بسیار جذاب است. دو نمونه از این نوع مواجهه یکی تحلیل تمدنی ایشان است از مساله حمله اسرائیل به جنوب لبنان است و دیگری یادداشت معروف ایشان در روزنامه لوموند درباره انقلاب اسلامی ایران است که از جریان انقلاب ایران یک تحلیل تمدنی را ارائه میدهد.
پیششرطهای لازم برای گفتوگو
گفتوگو به مفهوم معاصر و کنونی که ما میخواهیم آن را در اندیشه امام صدر بررسی کنیم، مفهومی متفاوت از آنچه در آیات و روایات آمده، دارد. گفتوگو به مفهوم امروزی گونهای از ارتباط برای فهمیدن طرف مقابل و فهماندن خود است. در چنین گفتوگویی هدف فهمیدن من از طرف مقابل است آنگونه که خود میاندیشد و فهماندن خودم آنگونه که میاندیشم، لازمه اینکار همسان دیدن خود با طرف مقابل و دست برداشتن از همه پیشفرضهای قبلی است. این در گفتوگویی که در قرآن و روایات دربارهاش سخن گفته شده متفاوت است. در گفتوگو در مفهوم قرآنی نوعی استعلا نهفته است و ما به قصد هدایت و از موضعی برتر گفتوگو میکنیم.
اما لازمه موفقیت در این گفتوگو تن دادن به گفتوگو و مفهوم معاصر آن است. پیامبران اینگونه عمل کرده و خود را پیام آور وحی برای هدایت انسانها میدانستند، اما لازمه هدایت موفق آن است که گفتوگو درباره هدایت در بستر گفتوگو به مفهوم معاصر صورت بگیرد. خدا هم برای گفتوگو با انسانها کلام خود را در سطح انسانها نازل میکند. قرآن نازل میشود یعنی پایین میآید تا قابل فهم بشود. اینکه مجال برای پرسشگری در متون دینی مطرح شده، یعنی اینکه معصوم خودش را در حد انسانهای عادی پایین میآورد تا اینکه مساله گفتوگو شکل بگیرد و این لازمه دعوت موفق است.
نکته مهم بعدی در این است که گفتوگو در خلا صورت نمیگیرد. گفتوگو در یک بستر اجتماعی شکل گرفته که به هر اندازه که ساختارهای اجتماعی و تودههای مردم، نهادها و سازمانها و… رشد یافتهتر و منسجمتر باشند به همان اندازه نیز گفتوگو ضریب موفقیت بیشتری دارد. امام موسی صدر ضمن اعلام تنوع قومی لبنان اشاره میکند که اگر یک پنجم عالمان بزرگ شیعه از این منطقه کوچک لبنان برخاستهاند، علت آن است که ملت بزرگ لبنان پشت آن بوده است. زیرا فضیلت در فضای مناسب رشد میکند و میبالد.
لازمه گفتوگو؛ تن دادن به تکثر
همچنین فراموش نکنیم که لازمه گفتوگو تن دادن به تکثر است. در جامعهای که فقط یک صدا وجود داشته باشد، گفتوگو معنا ندارد. لازمه تمدن هم پذیرش تنوع نظامها، سلیقهها و گروههای مختلف است. تمدن از تنوع شکل میگیرد.
زمانی که ما از بینش تمدنی سخن به میان میآوریم، به دلیل اینکه تمدن یک مفهوم وسیع و کلان است و آن بالاترین سطح پیشرفت اجتماعی را تعبیر به تمدن میکنیم، ربطش به زیست اجتماعی روزمره دشوار میشود. هرچند اگر کسی افق نگاهش تمدنی باشد، رفتار خُرد و کوچکش را نیز میتوان با نگاه تمدنی تعبیر کرد.
بررسی زندگی امام موسی صدر نشان میدهد که وی بر اساس نحوه درک خود از گفتوگو به طور گستردهای برای ایجاد انسجام اجتماعی و اصلاح اجتماعی و در نتیجه زمینه سازی و حرکت به سمت تمدن قدم برداشتند. برای اثبات این مدعا چند شاهد مثال میآورم: نخستین نمونه از زندگی امام موسی تنوع بسیار شگفتی از مردمان، گروهها، مذاهب، شخصیتهای کشوری و لشکری و شخصیتهای بینالمللی است که طرف گفتوگوی امام موسی صدر واقع شدهاند. امام صدر صرفا با یک قشر خاص نخبگانی و یا گروه خاصی از مردم در ارتباط نبوده و ارتباطات اجتماعی بسیار گستردهای داشتند و در همه موارد این ارتباطات به آداب گفتوگو پایبند بودند.
آیتالله شبیری زنجانی میگویند: «در تمام مدتی که امام موسی را میشناختم، ندیدم که صدایش را بلند کند یا هنگام گفتوگو با افراد مختلف به تندی رفتار کند. ایشان به هنگام گفتوگو بسیار مودب بودند. این از صفاتی بود که امام موسی را در میان مردم متمایز و برجسته میکرد و نزد دیگران جایگاهی خاص میبخشید.»
مثال دوم در مساله تکثر است. زمانی که انتخابات نخستین مجلس اعلای شیعیان لبنان در سال ۱۹۶۹ برگزار شد و امام موسی به مقام ریاست رسید. در همین ایام رییس جمهور وقت لبنان به دارالافتای جعفری برای تبریک گفتن رفت. در این ملاقات امام صدر یک سخنرانی کلیدی کرد که در آن نکته مهمی در فهم اندیشه تمدنی وی نهفته است. امام میگوید که «حضرت رییس جمهور هرکس گمان برد به وجود فرقههای مختلف در لبنان و سازماندهی امور این فرقهها سبب ضعف احساسات ملی است به این مساله از دریچهای تنگ نگریسته است. ما بر این باوریم که وجود فرقههای سازمان یافته مختلف نقطه آغاز همکاری است و دریچههای تمدن به روی دستاوردهای انسان در همه اعصار است. این فرقهها این تجارب را وارد لبنان کردهاند و تبادل میکنند و پیکرهای واحد را تشکیل میدهند که نباید عضوی از آن ناقص باشد و در نتیجه همبستگی ملی و انسانی تربیت میشود.»
اینکه کسی تنوع شگفت را سرمایه همبستگی اجتماعی، انسانی و ملی قلمداد کند، در اصل فهمی است که از درک تمدنیاش برخاسته است. همچنین امام صدر در متنی که به مناسبت تقارن میلاد مسیح با روز عاشورا برای مردم لبنان صادر کرده میگوید که ما الگوی عینیت یافته جهان و صحنهای نمونه از فضای تمدنی آن هستیم که همه در آن حضور دارند. ایشان جامعه لبنان را آینه کوچکی از آینده تمدنی جهان میدانستند.
حرکت اصلاحی امام صدر مبتنی بر گفتوگو بود
امام صدر همچنین در سال ۱۹۶۲ در زمره نخستین اقداماتشان پس از سفر به لبنان دو ملاقات با رهبر مذهبی مارونیان صور و فلسطین و اسقف کلیسای کاتولیک منطقه صیدا داشتند. در این ملاقاتها درباره تکثر مذهبی و فرقههای لبنان و لزوم یکپارچه کردن تلاشهای مذهبی صحبت کردند و در نتیجه گفتوگو به این نتیجه رسیدند که هر سه با هم به مناطق مختلف به ویژه در مناطقی که مسلمان و مسیحی در کنار هم زندگی میکنند، سر بزنند.این اقدام اجتماعی با گفتوگو با مقامات مذهبی غیرمسلمان صورت گرفت و مقدمه یک حرکت اجتماعی موثر شد.
امام صدر در همان روزهای آغازین مجلس اعلا نامهای به مفتی اهل سنت لبنان نوشت و به ایشان پیشنهاد داد که درباره یکسان سازی اعیاد و مناسبتهای اسلامی در سراسر لبنان میان شیعه و سنی فکر شود.
در سال ۱۹۷۳ بعد از درگیری ارتش لبنان با مقاومت فلسطین باز امام موسی صدر با استفاده از روش گفتوگویی خاص خود اختلافها را چارهجویی میکند. در همین سال در جلسهای به یکی اعلام کردن مذهب علوی و جعفری اقدام کرده و میگوید که امیدوارم این جلسه آغازی بر گفتوگو و شروعی برای اتحاد و وحدت کلمه باشد.
به اعتقاد من بررسی گزارشهای موجود از رفتار اجتماعی امام موسی صدر به خوبی نشان میدهد اگر کسی بینش و درک تمدنی داشته باشد، حرکت اصلاحی مبتنی بر گفتوگویش بسیار میتواند ثمربخش باشد. امام موسی صدر نمونه تمام عیار این هستند. به این نکته توجه داشته باشید که امام به عنوان یک عالم بلاد در جنوب لبنان حضور داشتند.
سوال اینجاست که یک عالم بلاد چگونه میتواند یک محل کوچک رو به اضمحلال را اینگونه به یک منطقه پویا تبدیل کند؟ امام از این نظر یک الگوی موفق است که توانست بحثهای اندیشهای خود را در مقام عمل هم بیاورد. تجربه گفتوگو محور ایشان نشان میدهد که عالم محلی چکونه میتواند در تحولات منطقهای و فراتر از آن در تحولات جهانی موثر باشد.
ما هیچ راهی جز همین راه گفتوگو محور برای نشان دادن قابلیت مکتب اهل بیت نداریم. مکتب اهل بیت را با روشهای مستقیم تبلیغی نمیتوان به خوبی معرفی کرد. باید زمینهای ایجاد کنیم که دیگران درباره ما داوری کنند و رمز موفقیت امام این بود که توانست چهرهای از مکتب اهل بیت را ارائه بدهند تا دیگران بتوانند منصفانه داوری کنند. در این وضعیت بسیار مهمی که الان منطقه به آن دچار است ما چارهای جز رجوع به اندیشههای امام موسی صدر نداریم.